ترس و امید

خداوندا ببخش ما را برای گـنـاهـانـی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده...

ترس و امید

خداوندا ببخش ما را برای گـنـاهـانـی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده...

سلام به وبلاگ ترس و امید خوش آمدید...

هـرگـز نـمـازت را تـرک مـکـن!

مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاک ،

بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بــه دنـیـاست

تـا سجـده کـنـنـد ... ولـو یـک سـجـده !

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

برای مشاهده  کامل تصویر روی تصویر کلیک کنید...

  • منتظر تنها

کودک بود بوته خاری را وسط جاده کاشت ...

به او گفتند برش دار... گفت بعدا...

گذشت ... بزرگتر شد... گفتند بوته بزرگ شده برش دار... گفت بعدا این که مزاحمتی ندارد...

جوان شد و بوته بزرگتر ... باز هم برش نداشت... گفت وقت هست...

پیر شده بود و بوته خار بزرگ و تنومند ...

دیگر نه توانی برای کندن درخت خار داشت و نه درخت ساده جدا میشد چرا که حسابی ریشه کرده بود...

برای توبه امروز و فردا نکنیم ...

وقتی توان از کفمان رفت!  وقتی گـنـاه در وجودمون ریشه کند!

دیگر راه فراری نیست!

در ماه رمضان گناهان خود را پاک کنیم...


  • منتظر تنها

میگویند: مردی بود قرآن میخواند و از معنی قرآن هیچی نمیفهمید. 

پسر کوچکش از پدرش پرسید چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟

پدر گفت پسرم سبدی بگیر و از آب دریا پرکن و برایم بیاور.

پسر به پدرش گفت که غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند.

پدر گفت امتحان کن پسرم . پسر سبدی که در آن زغال می گذاشتند گرفت و رفت بطرف دریا وامتحان کرد سبد را زیرآب زد و به سرعت بطرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند . پس به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد .

پدرش گفت دوباره امتحان کن پسرم . سپس دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب رابرای پدر بیاورد . برای بار سوم و چهارم و پنجم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت که غیر ممکن است که سبد از آب پرشود . سپس پدر به پسرش گفت سبد قبلا چطور بود؟

اینجا بود که پسرک متوجه شد به پدرش گفت بله پدر قبلا سبد از باقیمانده های زغال کثیف وسیاه بود ولی الان سبد پاک وتمیز شده است.

سپس پدر به پسرش گفت این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد.

پس دنیا وکارهای دنیا به تحقیق که قلبت را از کثافتها پر می کند و خواندن قرآن همچون دریا سینه ات را پاک میکند اگرچه هیچی از آن حفظ نباشی و معنی اش رانفهمی.

از همین الان خودت را برای ختم قرآن امسال آماده کن...

  • منتظر تنها

  • منتظر تنها

در روایتی از ابوسعید خدری آمده است که وقتی آیه

فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرّة خَیْراً یَّرَهُ  فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرّة شَرّاً یَّرَهُ

نازل شد عرض کردم ای رسول خدا آیا من همه اعمالم را می بینم؟

فرمود : آری گفتم : آن کارهای بزرگ را؟

فرمود: آری گفتم: کارهای کوچک کوچک را ؟ 

فرمود: آری عـرض کردم: ای وای بر من! مـادرم بـنـشیند و بـرای مـن

عزاداری کند !

فرمود: بـشـارت باد بر تـو ای ابـوسـعـیـد! زیـرا که حسنات، به ده برابر

حساب می شود، تا هفـتصد برابر، و خداوند برای هر کس که بخواهد

آن را هـم مـضـاعف مـی کند و امـا هـر گناه به اندازه یک گناه مجازات

دارد یا خداوند عفو می کند و بـدان احـدی با عـمـلش نـجـات نـخـواهد

یافت! (جز این که کرم خدا شامل او گردد)

عرض کردم حتی شما هم ای رسول خدا؟!!

فرمودند : حتی من، مگر اینکه خداوند مرا مشمول رحمتش سازد.          

تفسیر نمونه ، جلد ۲۷ ، صفحه ۲۳۲

  • منتظر تنها

ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ( ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ) ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: 

ﻣﻦ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻧﺼﯿﺤﺘﯽ ﮐﻦ!

ﺑﺮﺩﻣﺶ ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻃﻼ و ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺒﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺋﻮﻑ ﺍﺳﺖ،

ﺍﺯ ﺭﺃﻓﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﯾﮏ ﺫﺭﻩ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﺑﺮﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ،

ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﮕﻮﯾﯽ  ﺍﻟﺴّﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﺍﯾّﻬﺎ ﺍﻻﻣﺎﻡ ﺍﻟﺮﺋﻮﻑ 

ﺑﻌﺪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ ﻭ ﺑﺪﺍﺧﻼﻕ ﺑﺎﺷﯽ.

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﺎﻃﻤﯽ ﻧﯿﺎ


  • منتظر تنها

راننده زمانى در جاده مى ترسد که 

یا بنزین ندارد، 

یا قاچاق حمل کرده،

یا اضافه سوار کرده،

یا با سرعت غیر مجاز رفته،

یا جاده را گم کرده،

یا در مقصد جایى را آماده نکرده،

و یا همراهانش نا اهل باشند...

اگر انسان براى بعد از مرگ خود،

زاد و توشه لازم را برداشته باشد،

کار خلاف نکرده باشد،

راه را بداند،

در مقصد جایى را در نظر گرفته باشد،

و دوستانش افراد صالح باشند،

و حرکتش طبق مقررات و مجاز باشد،

نگرانى نخواهد داشت!

استاد قـرائـتـی

  • منتظر تنها

خواص، کسانی هستند که بصیرت دارند.

پس اهالی فـلان دانشگاه و حوزه علمیه و حوزه هنری و طرح ولایت

و کذا و کذا

اگر خودشان را بـبـیـنـنـد؛

خاص نـیـسـتـنـد؛

آدم های خاص همان آدم هایی اند که نه نرخ ارز را می دانند،

و نه اسم پایتخت سوئیس را؛

ولی مکر آمریکا را می شناسند.

همان هایی که اسم همه مداح ها را بلد نیستند؛

ولی خودشان را برای سیدالشهدا علیه السلام خرج می کنند؛

آدم های خاص همان آدم هایی هستند؛

که اهل جا زدن و جار زدن نیستند؛

همان هایی که به قول امام، حقوق بشر را نمی نویسند؛

بلکه عمل می کنند؛

  • منتظر تنها

  • منتظر تنها

پسر ایستاده بود کنار کوچه و گریه می کرد. مردی از بزرگان سامراء او را دید، آمد جلو

گفت: پسرجان! چرا گریه می کنی؟ نکند اسباب بازی می خواهی؟

گریه ندارد خودم برایت می خرم.

پسربچه نگاهش کرد، گفت:خدا ما را آفریده که بازی کنیم؟!

مرد هاج و واج نگاه می کرد گفت: پس چرا گریه می کنی؟

گفت: مادرم داشت نان می پخت، دیدم هرکار می کند چوب های بزرگ آتش نمی گیرد، 

چند تکه هیزم کوچک برداشت، آتش شان زد گذاشت کنار چوب های بزرگ، آن ها هم 

شروع کردند به سوختن، با خودم فکرکردم نکند ما از هیزم های ریز جهنم باشیم!

منبع: آفتاب نیمه شب، روایت داستانی زندگی امام حسن عسگری سلام الله علیه

  • منتظر تنها