ترس و امید

خداوندا ببخش ما را برای گـنـاهـانـی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده...

ترس و امید

خداوندا ببخش ما را برای گـنـاهـانـی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده...

سلام به وبلاگ ترس و امید خوش آمدید...

هـرگـز نـمـازت را تـرک مـکـن!

مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاک ،

بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بــه دنـیـاست

تـا سجـده کـنـنـد ... ولـو یـک سـجـده !

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۶۵ مطلب با موضوع «متفرقه» ثبت شده است

خدا به فرشته ها شعور داد بدون شهوت . . .

به حیوان ها شهوت داد بدون شعور . . .

و به انسان هر دو را . . .

انسانی که شعورش به  شهوتش غلبه کند از فرشته بالا تر است . . .

و انسانی که شهوتش بر شعورش غلبه کند از حیوان پست تر . . .

  • منتظر تنها

مردی به یکی از فرزندانش گفت:

ای پسرم میدانی بهشت مجانی است و جهنم را باید با پول بخری؟

پسر گفت: چگونه پدر؟

پدر جواب داد: جهنم با پول است! چون:

کسی که قمار بازی می کند پول می دهد!

کسی که شراب می خورد پول می دهد! 

کسی که سیگار می کشد پول می دهد!

کسی که آهنگ و موسیقی گوش میدهد پول می دهد! 

و کسی که به خاطر معصیت سفر میکند پول می دهد!


و ای پسرم بهشت مجانی است چون:

کسی که نماز می خواند، مجانی می خواند

کسی که روزه می گیرد، مجانی روزه می گیرد

کسی که استغفار می کند ، مجانی آن کار را می کند 

و کسی که چشمانش را از گناهان می پوشاند و از خدایش می ترسد

مجانی این کار را می کند


الان چه تصمیمی داری؟ آیا می خواهی پولهایت را خرج کنی

تا به جهنم بروی و یا اینکه مجانی به بهشت بروی؟


چه زیباست حکمت بزرگان!


  • منتظر تنها

روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که

استادی به شاگردانش می گوید:

من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم!

یک اینکه می گوید: خداوند دیده نمی شودپس اگر دیده نمی شود

وجود هم ندارد

دوم می گوید: خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی

که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد

سوم هم می گوید: انسان کارهایش را از روی اختیار انجام میدهد

در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد

بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست

گرفت و به طرف او پرتاب کرد

اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت!

استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند

خلیفه گفت: ماجرا چیست؟

استاد گفت: داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با

کلوخ به سرم زد و آنرا شکست!

بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟

گفت : نه

بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد

دوم مگر تو از جنس خاک نیستی؟ و این کلوخ هم از جنس خاک

پس در تو تاثیری ندارد.

سوم مگر نمی گویی که انسانـهـا از خود اختیار ندارند؟ پس من

مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم

استاد دلایل بهلول دیوانه را شنید و خجل شد و از جای برخاست 

و رفت !!!

  • منتظر تنها

بعد از نماز داشتم تند تند زیارت عاشورا می خواندم که کودک

خردسالم آمد کنارم نشست و گفت بابا چه کار می کنی؟

گفتم دارم با خدا و امام حسین (ع) حرف می‌زنم.

با تعجب گفت: بابا! باباجون!

زیارتم رو قطع کردم و گفتم باز چی شده؟

گفت: اونا می فهمند چی بهشون میگی؟

گفتم: بله

بعد که احساس کردم سئوالش عـجـیـب است گفتم: چرا این 

رو پرسیدی؟!

گفت: خب خیلی تـنـد تـنـد باهوشون حرف می زنی و مـعلوم 

نـیـست چـی مـی خونی؟ اگه من جــای اونا بـودم کـه اصـلاً 

نمی فهمیدم چی داری میگی؟ 


محمدحسین قـدیری، ماهـنامه خانه خوبان، ش 21، مؤسـسـه

آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)

  • منتظر تنها

  • منتظر تنها

موسى علیه‏ السلام از جانب حضرت حق به چهار چیز وصیت شد که 

بر تمام مردم واجب است به این چهار حقیقت توجّه کنند :

1ـ تا نمیدانى خـداونـد تو را آمـرزیـده به عیوب مردم کار نداشته باش

بلکه در فکر وسیله آمرزش خویش باش.

2ـ تا نمیدانى گنج‏هاى خزائن من تمام شده از براى روزى غصه مخور

که آنچه مقدر توست به آن میرسى .

3 ـ تا نمیـ‏دانى سلـطـنـت و حکومت من خاتمه پیدا کرده به کـسـى

امیدوار مباش .

4 ـ تا خبر مرگ شیطان این دشمن خطرناک به تو نرسیده از مکر او

ایمن مباش .

به حضرت وحى شد : 

مـرا دوسـت داشـتـه باش و مردم را نیز به محبـت مـن آراسته کن.

عرضه داشت : تو می‏دانى که تو را از همه بیشتر دوست دارم ، اما

بندگانت را چگونه به محبتت بخوانـم ؛ پاسـخ آمد نعمت‏هایى را کـه 

به آن‏ها داده‏ام به یاد آنان آر تا قدردان نعمت شوند و از این طـریق 

به من علاقه‏ مند گردند ؛ زیرا دل‏ها به احسان صید می‏شود.


برگرفته از کتاب حکایتهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان

  • منتظر تنها

محمد علی فشندی تو صحن جمکران بود نیت کرد آب خالی به دست
مردم بدهد و بگه بفرمایید میل کنید و برای فرج دعا کنید...

نگاه کرد یه سیدی به زعم خودش اما در اصـل سـیـد سـادات زیـر نور
آفتاب هست
گفت بذار یه لیـوان آبی هم محضر این سید اولاد پـیـغمبر بـبـرم بهش
بگم نوش جـان کنند و برای فرج دعا کنید آب رو بردم محضرش گفـتـم
آقا سید میل کنـیـد و برای فـرج دعـا کنید ، یه جـملـه ای فرمود اونجا
فهـمیـدم مشرف شدم محضر آقـا ؛ ای کـاش زمـین دهن باز می کرد
من محمد علی فشندی را می بلعید ...
حضرت رو کردند گفتند: محمد علـی مردم به انـدازه ی این جـرعه ی 
آب تشنه ام نیستند!!!
حضـرت دست کردند جـیـبـشان دستـمـال زرد رنگی در آوردند گفـتند
محـمـد عـلـی مردم به اندازه این دستمال بـدرد مـن نمی خورند این
دستمال حداقل خون های چشمم را پاک می کند...

  • منتظر تنها

5 فریب شیطان

  • منتظر تنها

روزی حضرت موسی (ع) رو به بــارگاه مـلـکوتی خداوند کـرد و از 

درگاهش درخواست نمود: بار الها، می خواهم بدترین بنده ات را 

ببینم.


ندا آمد: صبح زود به در ورودی شهر برو. اولین کسی که از شـهر 

خارج شد، او بدترین بنده ی من است.


حضرت موسـی صـبـح روز بعد به در ورودی شـهـر رفـت. پدری با

فرزندش، اولین کسانی بودند که از شهر خارج شدند.


پس از بازگشت، رو به درگـاه خـداوند کرد و ضمن تقدیم سـپـاس

از اجابت خواسته اش، عرضه داشت: بار الها ، اکنون می خواهم 

بهترین بنده ات را ببینم.

  • منتظر تنها

      یاددتـــــ باشــد

      خــدا ، فقـط رزق  حــلال  می دهـــد . . .

      حـــرام  کـه آمـــد

      بــدان  شیـــطان

      رزقتـــــــ  را داده استــــ

      حـواسـتـــ بــخودتـــ هـستــــ ؟


  • منتظر تنها