ترس و امید

خداوندا ببخش ما را برای گـنـاهـانـی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده...

ترس و امید

خداوندا ببخش ما را برای گـنـاهـانـی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده...

سلام به وبلاگ ترس و امید خوش آمدید...

هـرگـز نـمـازت را تـرک مـکـن!

مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاک ،

بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بــه دنـیـاست

تـا سجـده کـنـنـد ... ولـو یـک سـجـده !

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۶۵ مطلب با موضوع «متفرقه» ثبت شده است

امام خمینی:

عالم فاسد عالم را متعفن می کند ...

در جهنم از تعفن عالم پناه می برند به آتش و این تعفن، 

تعفن توجه به دنیاست توجه به مقام و به ریاست است

از این چیزها اجتناب کنید...

بر گرفته از صحیفه امام ج6 ص258

  • منتظر تنها

خـداونـدا

بـه مـا چـنـان ایـمـانـی عـنـایـت کـن،

کـه خـود را اسلام نـشـمـریـم و دیـن مـعـنـا نـکـنـیـم،

و نـفـسـانـیـت خـود را،

بـا رضـایت تـو اشـتـبـاه نـگـیـریـم.



  • منتظر تنها

پــروردگــارا! 


از مــاه و خــورشــیــد شــرمــنــده ایــم


از انــس و جــان شــرمــنــده ایــم


حـــتـــی از ابــلــیــس شــرمــنــده ایــم


کــه آنــهــا در کــار خــود ثــابـــت قــدم بــودنــد


و مــا در عــهــد و پــیــمــان بــا تــو ثــابــت قــدم نــبــودیــم


خــدایا ثــابــت قــدمــمــان کــن!!

  • منتظر تنها

علامه محمد تقی جعفری (ره) می گفتند:

برخی از جامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند.

موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟

برای سنجش ارزش بسیاری از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار 

ارزش طلا به وزن و عـیار آنست. معیار ارزش بنزین به مـقـدار و کـیـفـیـت 

آنست. معیار ارزش پول پشتوانه آنست،

اما معیار ارزش انسانها در چیست؟

هر کدام ازجامعه شناسان، سخنانی گفـته و مـعـیارهـای خاصـی ارایـه 

دادند. هنگامی که نوبت به بنـده رسیـد، گفتم: اگر میخواهید بدانید یک

انسان چقدر ارزش دارد، ببینید به چه چـیزی عـلاقه دارد و به چه چیزی 

عشق می ورزد. کسیکه عشقش یک آپارتمان 2 طـبـقه اسـت، در واقع 

ارزشش به مقدار همان آپـارتـمـان است. کسی که عشقش ماشینش 

است، ارزشش به همان میزان است. اما کـسـی که عـشـقـش خـدای

متعال است، ارزشش به اندازه خداست.

علامه فرمودند: مـن ایـن مـطـلب را گفـتم و پـایـیـن آمدم. وقتی جامعه

شنـاسـان سخـنـان مـن را شنـیـدند، برای چند دقـیـقـه روی پـای خـود

ایستادند و کف زدند. هـنـگامی که تـشـویق آنها تمام شد، مـن دوبـاره

بلند شدم و گفتم: عزیزان، این کلام علی (ع) بود...

  • منتظر تنها
بـه جـای  اینکـه  عابـد  بـاشـی

عـبد  بـاش

شـیطان هم قریب بـه 6000 سـال عبـادت کـرد

عـابـد شـد

امّـا عـبـد نـشد

تــا عـبـد نـشوی

عـبادتـت سـودی بـه حـالت نـدارد

عـبـد بـودن یـعنی:

ببـین خدایـت چـه می خـواهد

نـه دلـت

  • منتظر تنها

ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﻧﯿﮑﯽ ﻫﺎﯾمان ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿمان ﻧﺨﻮﺍﻫیم ﺩﺍﺩ!

ﺍﻣﺎ ﻣﺠﺒﻮﺭ می شویم ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﮑﯽ ﻫﺎیمان ﺭﺍ ﺑﺪﻫیم ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﺘﻨﻔﺮ

ﺑﻮﺩیم ﻭ ﻏـﯿـﺒـﺘـﺶ ﺭﺍ ﮐﺮﺩیم!!!

گناه، خصوصا حق الناس، اوج حماقت است نه زرنگی!

زرنگی، بندگی خداست.

زرنگی های ما، همه نا زرنگی است.

کسی که می گوید: سر فلانی کلاه گذاشتم،

اشتباه می کند، بلکه فلانی سرش کلاه گذاشته است؛

چون حــق بر گردن او پیدا کرده است.

آیت الله بهاءالدینی



لینکی برای تفکر شما


لینکی برای ترس شما


لینکی برای یادآوری شما


  • منتظر تنها

  • منتظر تنها

ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻟﺰﺍﯾﻤﺮ ﺩﺍﺷﺖ

ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ ﯾﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﯼ ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺒﺮﯾﻤﺖ ﺁﺳﺎﯾﺸﮕﺎﻩ

ﺳﺎﻟﻤﻨﺪﺍﻥ

ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺍﯼ؟

ﮔﻔﺖ: ﺁﻟﺰﺍﯾﻤﺮ

ﮔﻔﺖ: ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟

ﮔﻔﺖ: ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﻪ ﭼﯿز رﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ می کنی؟

ﮔﻔﺖ: اﻧﮕﺎﺭ ﺧﻮﺩﺗﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ

ﮔﻔﺖ: ﭼﻄﻮﺭ؟

ﮔﻔﺖ: ﺍﻧـﮕﺎﺭ ﯾﺎﺩﺕ ﺭﻓـﺘـﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺯﺣـﻤـﺘـﯽ ﺑﺰﺭﮔﺖ ﮐﺮﺩﻡ ، ﭼﻘﺪﺭ ﺳـﺨـﺘـﯽ

ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺸﯽ ، ﻗﺎﻣﺖ ﺧﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﻗﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﻨﯽ...

ﭘﺴﺮ ﺭﻓﺖ ﺗﻮﯼ ﻓﮑﺮ ...

ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺶ

ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯽ؟

ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮑﻨﻢ

ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﻤﯿﺎﺩ...

  • منتظر تنها

شخصى به اباذر نوشت: به من چیزى از علم بیاموز!

اباذر در جواب گفت: دامنه علم گسترده  است ولـى اگر مـى توانى 

بدى نکن بر کسی که دوستش مى دارى .

مرد گفت: این چه سخنى است که مى فرمایید آیا تاکنون دیده اید

کسى در حق محبوبش بدى کند؟

اباذر پاسخ داد: آرى! جانت براى تو از همه چیز محبوب تر است.

هنگامى که گـنـاه مى کنى بر خویشتن بدى کرده اى.

بحارالانوار جلد 22، صفحه 402



  • منتظر تنها

پیرمردی هر روز تو محله میدید پسـرکی با کـفـش های پاره و پای برهنه 

با توپ پلاستیکی فوتبال بازی می کند.

روزی رفت یک کتانی نو خرید و به پسرک داد تا بپوشد

پسرک کفشها را پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: 

شما خدایید؟

پیرمرد لبش را گزید و گفت: نه

پسرک گفت: پس دوست خـدایـی چون من دیشب فقط به خـدا گفتم

 کفش ندارم..




دوست خدا بودن سخت نیست...

  • منتظر تنها