چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۱۷ ب.ظ
بی خبر می زدند مادر را
پشت در می زدند مادر را
زیر لب تا علی علی می گفت
بیشتر می زدند مادر را
عده ای با غلاف و بعضی هم
با سپر می زدند مادر را
کوچه وقتی شلوغ شد ، دیدم
صد نفر می زدند مادر را
لات های بی سر ُو پا وُ
خیره سر ، میزدند مادر را
.
شب غسلش ، حسن به بابا گفت
در گذر ، می زدند مادر را
...
بانوی ِ خانه را که آزردند
حیدرش را کشان کشان بردند