روزی حضرت موسی (ع) رو به بــارگاه مـلـکوتی خداوند کـرد و از
درگاهش درخواست نمود: بار الها، می خواهم بدترین بنده ات را
ببینم.
ندا آمد: صبح زود به در ورودی شهر برو. اولین کسی که از شـهر
خارج شد، او بدترین بنده ی من است.
حضرت موسـی صـبـح روز بعد به در ورودی شـهـر رفـت. پدری با
فرزندش، اولین کسانی بودند که از شهر خارج شدند.
پس از بازگشت، رو به درگـاه خـداوند کرد و ضمن تقدیم سـپـاس
از اجابت خواسته اش، عرضه داشت: بار الها ، اکنون می خواهم
بهترین بنده ات را ببینم.
- ۰ نظر
- ۱۹ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۱۷