ترس و امید

خداوندا ببخش ما را برای گـنـاهـانـی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده...

ترس و امید

خداوندا ببخش ما را برای گـنـاهـانـی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده...

سلام به وبلاگ ترس و امید خوش آمدید...

هـرگـز نـمـازت را تـرک مـکـن!

مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاک ،

بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بــه دنـیـاست

تـا سجـده کـنـنـد ... ولـو یـک سـجـده !

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد فاطمی نیا» ثبت شده است

استاد فاطمی نیا:

حتما داستان کنیزی کـه پـولـش را گم کرده بود

و از ترس مولایـش گریـه میکرد

و سرانجام بـه برکت ضمانت پیامبر(ص) آزاد شد را شنیده اید . . .

بـه خودم گفتم

این کنیز گوشـه ای را پیدا کرد

و بـه حال خودش گریـه کرد

 ای بیـچاره !

اگر تو هم یـه گوشـه پیدا کنی ،

یک قدری بـه حال خودت گریـه کنی

این صدا به گوش پیغمبر برسد ،

تو هم آزاد می شوی


  • منتظر تنها

ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ( ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ) ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: 

ﻣﻦ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻧﺼﯿﺤﺘﯽ ﮐﻦ!

ﺑﺮﺩﻣﺶ ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻃﻼ و ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺒﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺋﻮﻑ ﺍﺳﺖ،

ﺍﺯ ﺭﺃﻓﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﯾﮏ ﺫﺭﻩ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﺑﺮﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ،

ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﮕﻮﯾﯽ  ﺍﻟﺴّﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﺍﯾّﻬﺎ ﺍﻻﻣﺎﻡ ﺍﻟﺮﺋﻮﻑ 

ﺑﻌﺪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ ﻭ ﺑﺪﺍﺧﻼﻕ ﺑﺎﺷﯽ.

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﺎﻃﻤﯽ ﻧﯿﺎ


  • منتظر تنها

من اهل قسم نیستم ولی مجبورم، دلم میسوزد،یک کلمه می گویم

خانوم ها ، آقایون بشنوید ، به حضرت زهرا سلام الله علیها قـسم اگر

لطیف نباشید چـیزی گیرتان نمی آید ، خودتان را معطل نکنید .

هـی روزی چـنـد تا اوقات تلخی در خانه راه می اندازد ، عـصـبـانی

می شود ، از اینطرف هم میخواهد بشود زبدة العارفین ، عمدة

المکاشفین ، یک بار این قسم را با تمام وجودم خوردم ،

تا لطیف نشوید چیزی گیرتان نمی آید...

آقـای علامه طباطبائی سرتاسر لطافت بود ، لطافت این مرد به جایی

رسـیتده بود که به عمـرش به کسی دعـوا نکرده بود ، زمانی که ما در

قم بـودیم این بچه های قم از هشت سالگی دوچرخه بیست وهشت

سـوار مـی شدند ، از بـقـل رکاب میزدند ، یک بـچـه ای آمـد زد عـلامه

طباطبائی را لت و پار کرد ، افتاد رو زمین، حالا ما باشیم چه میگوییم؟

خیلی آدم خوبی باشیم یک چیزی می گوییم دیگر ، این آقا بلند شد ،

خیلی راحت ، اول رفـت سراغ بچه، گفـت: طـوریت نشد؟!  گفت: نـه  

گفت: الحمدالله ، خداحافظ.

لـطـافت لازم است ، تا لطافت حاصل نشده منتظر چیزی نباشی ها!

بـبـینم تونستی در خانه مـعـرکه نگیری؟ اگر تـونستی آن مـوقع با هم

صحبت می کنیم!


استاد فاطمی نیا 

  • منتظر تنها

استاد فاطمی نیا: عزیز من، دل مردم را شاد کن!


آقا بیست دفعه رفته عمره. می گویند بیا دفعه بیست ویکم پول را

بده خرج ازدواج یک دخـتر آبـرودار بـشود. می گویـد نه، نـمی توانم.

حالا پول را می داد خـرج آن دخـتـر، چه می شد؟ اجازه بدهید یـک

حدیث بخوانم، ببینیم چقدر ما غافلیم!


در حدیث داریم که وقتی مومن می میرد، یک صورت خوش با او وارد

قبر می شود و با او انـس می گیرد. این قـبـر، قبر قـبـرستان نیست.

منظور قبر برزخی است. به مومن می گوید: نترس! من با تو هستم.

این آفت های مربوط به قبر برزخی به تو نمی رسد.


تا زمانیکه قـیـامت برپـا می شود. مـومـن را از آتـش ها و آفـت ها به

راحـتـی عـبـور می دهــد و او را به در بـهـشـت می رسـانـد. مـومـن

می پرسد: تو کیستی؟ خدا رحمتت کند که این هــمــه من را کـمـک

کردی! این جواب را اگر آن آقا بشنود چمدان عمره را می گذارد زمین. 

هر چیزی که قداست ندارد، تشخیص قداست با خداست. 

آن صورت خوش به مومن این جواب را می دهد: من آن شادی هستم

که تو داخل قلب برادر و خواهر دینی خود کردی. 

عزیز من! دل مردم را شاد کن!

  • منتظر تنها

شنیدم شخصی گفت من فلان گناه را می کنم. گذاشتم بروم

مکه تا توبه کنم.عده ای می گویند مگر چه عیبی دارد؟

اجازه بدهید باطن این حرف را به شما بگویم. متاسفانه معمول

شده در جامعه. این فرد معنی توبه را نفهمیده است.


توبه این نیست بشینی بگویی استغفرالله ربی و اتوب و الیه.

توبه اصلش پشیمــانی است.

پشیمانی دست تو نیست. دست توست؟

می خواهی بروی مکه پشیمان بشوی؟


چرا وقتی متوجه می شوی قسمتی از مالی که داری متعلق

به یـتـیـم اسـت، سـریـع آن را برمی گردانی؟ چون مـوجـبـات

پشیمانی فراهم شده است.


این فـرد کـه مـی گوید می خواهـم بروم مـکـه توبـه کنم، مـعنی

حرفش این است که می خواهم بروم مکه آنجا پشیمان بشوم.


پس چرا اینجا پشیمان نمی شوی؟


                              استاد فاطمی نیا

  • منتظر تنها