ترس و امید

خداوندا ببخش ما را برای گـنـاهـانـی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده...

ترس و امید

خداوندا ببخش ما را برای گـنـاهـانـی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده...

سلام به وبلاگ ترس و امید خوش آمدید...

هـرگـز نـمـازت را تـرک مـکـن!

مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاک ،

بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بــه دنـیـاست

تـا سجـده کـنـنـد ... ولـو یـک سـجـده !

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اخبار» ثبت شده است

انسان‌ که‌ از این‌ دنیا میرود، به‌ عالم‌ دیگری‌ به‌ نام‌ برزخ‌ وارد میشود و در آنجا هست‌ تا وقتی که‌ در صور دمیده‌ شود و مردم‌ از قبرها بیرون‌ آیند، در آن‌ وقت‌ به‌ عالم‌ قیامت‌ وارد می شوند.

برزخ‌ به‌ معنای‌ فاصله‌ است‌، فاصله‌ بین‌ دو خشکی‌ یا دو آب‌ یا دو چیز دیگر را برزخ‌ گویند و چون‌ عالمی‌ که‌ انسان‌ پس‌ از مردن‌ در آنجا بسر می برد، فاصله‌ایست‌ بین‌ عالم‌ دنیا و قیامت‌، آنرا عالم‌ برزخ‌ گویند

بین‌ این‌ عالَم‌ که‌ عالم‌ جسم‌ و جسمانیات‌ است‌ (که‌ فعلاً در آن‌ زندگی‌ مادی‌ خود را می‌گذرانیم‌) و بین‌ عالم‌ اسماء و صفات‌ الهی‌، دو عالم‌ است‌: یکی‌ عالم‌ مثال‌ و دیگری‌ عالم‌ نفس‌

عالم مثال را عالم‌ برزخ‌، و عالم نفس را عالم‌ قیامت‌ نیز گویند و انسان‌ تا از این‌ دو عالم‌ نگذرد به‌ مقام‌ اسماء و صفات‌ الهیه‌ نخواهد رسید؛ کما اینکه‌ انسان‌ تا از عالم‌ برزخ‌ نگذرد به‌ عالم‌ قیامت‌ نمی‌رسد و به‌ مقام‌ اسماء و صفات‌ کلیه‌ الهیه‌ نمی‌رسد مگر آنکه‌ از نفس‌ و قیامت‌ عبور کند.

عالم‌ ماده‌ دارای‌ هیولی‌ و طبع‌ و جسم‌ و جسمانیات‌ است‌ و عالم‌ نفس‌، تجرد مطلق‌ از ماده‌ و آثار ماده‌ است‌؛ ولی‌ عالم‌ برزخ‌ فاصله‌ بین‌ این‌ دو عالم‌ است‌؛ یعنی‌ ماده‌ نیست‌ ولی‌ آثار ماده‌ را دارد.

موجودی‌ که‌ در عالم‌ برزخ‌ است‌ ماده‌ ندارد؛ اما شکل‌ و صورت‌ و حد و کم و کیف‌ و أعراض‌ فعلیه‌ را دارد؛ یعنی‌ دارای‌ اندازه‌ و حدود است‌، دارای‌ رنگ‌ و بوست‌. صورت‌ مردمان‌ برزخی‌ رنگ‌ و حد دارد، و در آنجا خوشحالی‌ و مسرت‌ و غضب‌ و نگرانی‌ هست‌، در آنجا نور هست‌. بنابراین‌، موجودات‌ برزخیه‌ دارای‌ صورت‌ جسمیه‌ هستند ولی‌ هیولی‌ و ماده‌ ندارند.


  • منتظر تنها

فشار قبر در اصل از انس و وابستگی انسان به دنیا و عدم انس به 

نظام جدید سرچشمه می گیرد. از این رو به عنوان یک قاعده کلی 

می توان گفت: هر چه وابــسـتــگی به دنیا کمتر باشد و در مقابل،

انسان از ایـمــان مـحـکم و اعمال صــالــح بیشتری برخوردار باشد،

فشار قبر نیز کمتر و تحمل آن آسانتر خواهد بود و از همین جهت،

مومنان نـاب فــشــار قبر نخواهند داشت بلکه قبر برای آنها باغی

از باغهای بهشت خواهد بود.

 
راهی برای رهایی از فشار قبر

آنطور که از روایات استفاده می شود بعضی از معاصی به طور خاص،

نقش بسزایی در تــشــدیــد فــشــار قبر دارنــد مانند تـنــدخویی و 

بداخلاقی نسبت به خانواده، سـخـن چیـنـی، غـیـبـت، دروغ، عـدم

اجتناب از نجاسات و...[1]

 
در مقابل، عوامل متعددی برای کم یا بر طرف کردن فشار و عذاب

قبر بیان شده است مانند:

1- خوش اخلاقی [2]

2- مداومت بر خواندن سوره زخرف [3]

3- خواندن سوره نساء در هر جمعه [4]

4- به جا آوردن نماز شب [5]

5- خواندن سوره تکاثر هنگام خواب [6]

6- زیارت امام حسین (ع) [7]

7- قرائت سوره یس در هر شب [8]

8- مداومت بر خواندن سوره ملک [9]

9- خواندن نماز وحشت توسط بازماندگان [12]

10- روزه گرفتن چهار روز از ماه رجب [13]

11- خواندن چـهــار رکعت نماز در روز جـمـعـه بین طلوع خـورشید و 

زوال (در هر رکعت سوره های حمد، ملک و سجده را بخواند) [14].

 
12- در حدیثی از امام صادق (ع) می‏ خوانیم: کسـی که سـوره ن و 

القلم را در نماز واجب یا نـافله بـخواند خـداوند او را بـرای هـمیـشه

از فقر در امان می‏دارد ، و هنگامی که بــمیرد او را از فــشــار قــبــر

پناه می ‏دهد. [15]

 
البته باید توجه داشت که موارد مذکور، علل ناقصه برای کم کردن یا

رفع فشار قبر هستند و چنانکه گفته شد علت تامه و کلی همان

ایمان و عمل صالح است.
 
ضمنا باید خاطر نشان کرد که برای مومن، فــشــار و عــذابهای قــبــر 

تمام رحـمت الـهی است و موجب آمـرزش گـناهان وی می شود تـــا

پاک و خالص وارد عرصه قــیــامت شود. پــیــامــبــر(ص) در حدیـثـی 

می فرماید: فشار قبر برای مومن، موجب آمرزش تضییع نعمت هایی

است که در دنیا انجام داده است.


[1] وسائل ‏الشیعة ج  1 ص 339

[2] بحارالأنوار ج 22 ص 107

[3] ثواب‏ الأعمال ص  113

[4] وسائل ‏الشیعة  ج 7   ص 409

[5] الفقیه  ج 1 ص  475

[6] الکافی ج  2 ص 623

[7] بحارالأنوار ج  98 ص 18

[8] مستدرک... ج  2 ص 156

[9] الکافی  ج 2 ص 633

[10] مستدرک الوسائل ج  4   ص 346

[11] وسائل‏ الشیعة ج 11 ص 396

[12] بحارالأنوار  ج 88  ص 219

[13] بحارالأنوارج 94 ص 26

[14] وسائل ‏الشیعة   ج 8 ص 180

[15] تفسیر نمونه ج24 ص 366


  • منتظر تنها