آب دنیاى حرام همواره تیره و گل آلود است. منظرهاى دل فریب و سر انجامى خطرناک دارد. فریبنده و زیباست اما دوامى ندارد. نورى است در حال غروب کردن، سایه اى است نابود شدنى، ستونى است در حال خراب شدن، آن هنگام که نفرت دارندگان به آن دل بستند و بیگانگان به آن اطمینان کردند، چونان اسب چموش پاها را بلند کرده، سوار را بر زمین مى کوبد و با دام هاى خود آنها را گرفتار مى کند و تیرهاى خود را به سوى آنان، پرتاب مى نماید، طناب مرگ به گردن انسان مى افکند، به سوى گور تنگ و جایگاه وحشتناک مى کشاند تا در قبر، محل زندگى خویش، بهشت یا دوزخ را بنگرد و پاداش اعمال خود را مشاهده کند.
و همچنان آیندگان به دنبال رفتگان خود گام مى نهند، نه مرگ از نابودى انسان دست مى کشد و نه مردم از گناه فاصله مى گیرند که تا پایان زندگى و سر منزل فنا و نیستى آزادانه به پیش مى تازند.
تا آنجا که امور زندگانى پیاپى بگذرد و روزگاران سپرى شود و رستاخیز بر پا گردد، در آن زمان، انسانها را از شکاف گورها، و لانه هاى پرندگان، و خانه درندگان، و میدان هاى جنگ، بیرون مى آورد که با شتاب به سوى فرمان پروردگار مى روند، و به صورت دسته هایى خاموش، وصف هاى آرام و ایستاده حاضر مى شوند،
چشم بیننده خدا آنها را مى نگرد و صداى فرشتگان به گوش آنها مى رسد. لباس نیاز و فروتنى پوشیده درهاى حیله و فریب بسته شده و آرزوها قطع گردیده است.
دلها آرام، صداها آهسته، عرق از گونه ها چنان جارى است که امکان حرف زدن نمى باشد، اضطراب و وحشت همه را فرا گرفته، بانگى رعد آسا و گوش خراش، همه را لرزانده، به سوى پیشگاه عدالت، براى دریافت کیفر و پاداش مى کشاند.
بندگانى که با دست قدرتمند خدا آفریده شدند و بى اراده خویش پدید آمده، پرورش یافتند، سپس در گهواره گور آرمیده متلاشى مى گردند.
و روزى به تنهایى سر از قبر بر مى آورند، و براى گرفتن پاداش به دقت حساب رسى مى گردند، در این چند روزه دنیا مهلت داده شدند تا در راه صحیح قدم بر دارند، راه نجات نشان داده شده تا رضایت خدا را بجویند، تاریکى هاى شک و تردید از آنها برداشته شد و آنها را آزاد گذاشته اند تا براى مسابقه در نیکوکارى ها، خود را آماده سازند تا فکر و اندیشه خود را به کار گیرند و در شناخت نور الهى در زندگانى دنیا تلاش کنند.
و چه مثالهاى بجا و پندهاى رسایى وجود دارد اگر در دلهاى پاک بنشیند و در گوش هاى شنوا جاى گیرد و با اندیشه هاى مصمّم و عقلهاى با تدبیر بر خورد کند.
پس، از خدا چونان کسى پروا کنید که
سخن حق را شنید و فروتنى کرد،
گناه کرد و اعتراف کرد،
ترسید و به اعمال نیکو پرداخت،
پرهیز کرد و پیش تاخت،
یقین پیدا کرد و نیکوکار شد،
پند داده شد و آن را به گوش جان خرید،
او را ترساندند و نافرمانى نکرد،
به او اخطار شد و به خدا روى آورد،
پاسخ مثبت داد و نیایش و زارى کرد،
بازگشت و توبه کرد،
در پى راهنمایان الهى رفت و پیروى کرد،
راه نشانش دادند و شناخت،
شتابان به سوى حق حرکت کرده و از نافرمانى ها گریخت،
سود طاعت را ذخیره کرد و باطن را پاکیزه نگاه داشت،
آخرت را آبادان و زاد و توشه براى روز حرکت،هنگام حاجت و جایگاه نیازمندى، آماده ساخت و آن را براى اقامتگاه خویش پیشاپیش فرستاد.
اى بندگان خدا براى هماهنگى با اهداف آفرینش خود، از خدا پروا کنید، و آن چنان که شما را پرهیز داد از مخالفت و نافرمانى خدا بترسید تا استحقاق وعده هاى خدا را پیدا کنید و از بیم روز قیامت بر کنار باشید.
خدا گوش هایى براى پند گرفتن از شنیدى ها، و چشم هایى براى کنار زدن تاریکى ها به شما بخشیده است و هر عضوى از بدن را اجزاء متناسب و هماهنگ عطا فرموده تا در ترکیب ظاهرى صورتها و دوران عمر با هم سازگار باشند با بدنهایى که منافع خود را تأمین مى کنند و قلب هایى که روزى را به سراسر بدن با فشار مى رسانند و از نعمت هاى شکوه مند خدا برخوردارند و در برابر نعمتها شکر گزارند و از سلامت خدادادى بهره مندند.
مدّت زندگى هر یک از شماها را مقدّر فرمود و از شما پوشیده داشت و از آثار گذشتگان عبرتهاى پند آموز براى شما ذخیره کرد لذّتهایى که از دنیا چشیدند و خوشى ها و زندگى راحتى که پیش از مرگ داشتند سر انجام دست مرگ گریبان آنها را گرفت و میان آنها و آرزوهایشان جدایى افکند.
آنها که در روز سلامت چیزى براى خود ذخیره نکردند و در روزگاران خوش زندگى عبرت نگرفتند. آیا خوشى هاى جوانى را جز ناتوانى پیرى در انتظار است؟ و آیا سلامت و تندرستى را جز حوادث بلا و بیمارى در راه است؟ و آیا آنان که زندهاند جز فنا و نیستى را انتظار دارند با اینکه هنگام جدایى و تپش دلها نزدیک است که سوزش درد را چشیده و شربت غصّه را نوشیده و فریاد یارى خواستن برداشته و از فرزندان و خویشاوندان خود در خواست کمک کرده است؟ آیا خویشاوندان مى توانند مرگ را از او دفع کنند؟ و آیا گریه و زارى آنها نفعى براى او دارد؟
او را در سرزمین مردگان مى گذارند و در تنگناى قبر تنها خواهد ماند. حشرات درون زمین پوستش را مى شکافند و خشت و خاک گور بدن او را مى پوساند، تند بادهاى سخت آثار او را نابود مى کند و گذشت شب و روز، نشانه هاى او را از میان بر مى دارد، بدنها پس از آن همه طراوت متلاشى مى گردند و استخوانها بعد از آن همه سختى و مقاومت، پوسیده مى شوند و ارواح در گرو سنگینى بار گناهانند و در آنجاست که به اسرار پنهان یقین مى کنند،امّا نه بر اعمال درستشان چیزى اضافه مى شود و نه از اعمال زشت مى توانند توبه کنند.
آیا شما فرزندان و پدران و خویشاوندان همان مردم نیستید که بر جاى پاى آنها قدم گذاشته اید؟ و از راهى که رفتند مى روید؟ و روش آنها را دنبال مى کنید؟ امّا افسوس که دلها سخت شده، پند نمى پذیرد، و از رشد و کمال باز مانده و راهى که نباید برود مى رود، گویا آنها هدف پندها و اندرزها نیستند و نجات و رستگارى را در به دست آوردن دنیا مى دانند.
بدانید که باید از صراط عبور کنید، گذرگاهى که عبور کردن از آن خطرناک است، با لغزشهاى پرت کننده، و پرتگاههاى وحشتزا، و ترسهاى پیاپى.
بخشی از خطبه غرا امام علی(ع)
منبع: موعود امم(عج)