ترس و امید

خداوندا ببخش ما را برای گـنـاهـانـی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده...

ترس و امید

خداوندا ببخش ما را برای گـنـاهـانـی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده...

سلام به وبلاگ ترس و امید خوش آمدید...

هـرگـز نـمـازت را تـرک مـکـن!

مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاک ،

بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بــه دنـیـاست

تـا سجـده کـنـنـد ... ولـو یـک سـجـده !

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۱۲ مطلب با موضوع «اهل بیت(ع)» ثبت شده است

علامه محمد تقی جعفری (ره) می گفتند:

برخی از جامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند.

موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟

برای سنجش ارزش بسیاری از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار 

ارزش طلا به وزن و عـیار آنست. معیار ارزش بنزین به مـقـدار و کـیـفـیـت 

آنست. معیار ارزش پول پشتوانه آنست،

اما معیار ارزش انسانها در چیست؟

هر کدام ازجامعه شناسان، سخنانی گفـته و مـعـیارهـای خاصـی ارایـه 

دادند. هنگامی که نوبت به بنـده رسیـد، گفتم: اگر میخواهید بدانید یک

انسان چقدر ارزش دارد، ببینید به چه چـیزی عـلاقه دارد و به چه چیزی 

عشق می ورزد. کسیکه عشقش یک آپارتمان 2 طـبـقه اسـت، در واقع 

ارزشش به مقدار همان آپـارتـمـان است. کسی که عشقش ماشینش 

است، ارزشش به همان میزان است. اما کـسـی که عـشـقـش خـدای

متعال است، ارزشش به اندازه خداست.

علامه فرمودند: مـن ایـن مـطـلب را گفـتم و پـایـیـن آمدم. وقتی جامعه

شنـاسـان سخـنـان مـن را شنـیـدند، برای چند دقـیـقـه روی پـای خـود

ایستادند و کف زدند. هـنـگامی که تـشـویق آنها تمام شد، مـن دوبـاره

بلند شدم و گفتم: عزیزان، این کلام علی (ع) بود...

  • منتظر تنها

   از امام محمّد باقر (ع) نقل شده است که فرمود:

    جز این نیست که شیعیان علی(ع) کسانی هستند که:

    در راهِ ولایت ما(اهل بیت) به یکدیگر بخشش می کنند.

    در راهِ محبّت ما  باهم دوستی می کنند.

    و برایِ  زنده کردنِ امر ما به دیدار یکدیگر می روند.

    اگر به خشم آیند ظلم نمی کنند 

    اگر خرسند بشوند زیاده روی نمی کنند.

    برای همسایگانشان مایه خیر و برکت اند.

    و با همنشینان خود در صُلح و صفا به سر می برند.

    بحار الانوار ج75 ص180 ح 63




  • منتظر تنها

از دلیل اصلی انقلاب اسلامی باخبر شوید...


دانلود ویدئو

مدت زمان: 5 دقیقه 35 ثانیه 

  • منتظر تنها

    انس بن مالک گوید: 

    روزی کـنـیـزی شاخه گلی برای امام حـسـن(ع) هـدیـه کــرد 

    امـام بــه او فـرمـود: تــو در راه خـدا آزاد هـسـتــی. 

    انـس گـویـد به امـام عرض کردم شـمـا به خـاطـر یک شـاخـه 

    گل او را آزاد کردی؟

    امام حسن(ع) فرمود :خداوند ما را چنین تربیت کرده است...

    آنجا که می فرماید:


وَإِذَا حُیِّیْتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا

هرگاه به شما تحیت گفته شد پاسخ آن را به طور بهتر 

از آن یا همان گونه بدهید. 

سوره نساء آیه  86


    و نـیـکـوتـر از هــدیـه اش آزادی او در راه خــدا بــود.

     مناقب آل ابی طالب ج ۴ ص ۱۸


    یا امام حسن(ع)

    ای کریم اهل بیت ما را هم از  بند نفس و شیطان رها کن...

  

  • منتظر تنها

امام صادق (ع):

شیعه ما نیست ، آن که به زبان دم [از تشیع] زند امّا در عمل

برخلاف اعمال و کردار ما رفتار کند .

بحار الأنوار : 68/164/13 


امام صادق (ع):

اى شیعیان آل محمّد! از ما نیست کسى که در هنگام خشم

خود دار نباشد و در برخورد با همـنـشـیـن و هـمـسـفر خـود و 

کسـى که با او دسـت آشـتـى داده ، و آن که بـا وى مـخـالف 

است، رفتارى نیکو در پیش نگیرد.

تحف العقول 380


امام صادق (ع):

شیعه ما نیست کسى که در شهرى چند هزار نفرى به سر برد

و در آن شهر پارساتر از او وجود داشته باشد .

بحار الأنوار 68/164/13


امام صادق (ع):

گروهى مى گویند که من امام آنها هستم . به خدا قسم که مـن

امام آنها نیـستم . خـدا لـعـنـتـشـان کند ، هر چه من پرده پوشى

مى کنم ، آنان پرده درى مى کنند . من مى گویم : چنین و چنان،

آنان مى گویند : مـقصودش فلان و بهمان است . من در حـقیـقـت

امامِ کسى هستم که اطاعتم کند .

بحار الأنوار  2/80/76


امام صادق (ع):

اصحاب من مردمانى خردمند و پرهیزگارند . بنا بر این ، کسى که

خردمند و پرهیزگار نباشد از اصحاب من نیست .

بحار الأنوار 68/166/17



امام صادق (ع):

شیعه ما نیست کسى که چهار چیز را انکار کند : مـعراج، سؤال

قبر، آفریده شدن بهشت و دوزخ، و شفاعت.

بحار الأنوار : 69/9/11


امام صادق (ع):

شیعیان ما هر عیبى داشته باشند ، سه عیب ندارند: در بین آنها

کسى که گدایى کند وجود ندارد ، در میانشان بخیل وجود نـدارد،

در میانشان کسى که لواط دهد یافت نمى شود .

الخصال: 131/137 


امام کاظم (ع): 

شیعه مـا نیست کسـى که در تـنـهـایى و خـلـوت ، دلش ترسان 

[از خدا ]نباشد .

بصائر الدرجات: 247/10


امام حسن عسکرى (ع):

مردى بــه رســول خــدا (ص) عـرض کـرد: فـلان کـس به نامـوس 

همسایه خود نگاه مى کند و اگـر دسـتـش برسـد از ارتکاب حرام

هم ابایى ندارد.

رسول خدا (ص) عصبانى شد و فرمود: او را نزد من بـیاورید. مـرد

دیگرى عـرض کرد: اى رسول خدا! او از شیـعیان شماسـت و بـه

دوستى شـما و علـى (ع) اعتقاد دارد و از دشمنان شما دو تن،

بیزارى مى جـوید! 

رسول خدا (ص) فـرمود : نگو که او از شیـعیـان ماست؛ زیرا دروغ

است : همانا شیعه ما کسى است که از ما دنباله روى و از کردار

ما پیروى کند .

تنبیه الخواطر : 2/105 


  • منتظر تنها

روزی فـرا مـی رسـد این جـسم مـن و تـو را به غسالـخانه می برند..


عزیزترین فرد زندگیت تو را تنها می گذراد و روانه ی خاکت می کـند..


روزی می رسد که دیگر دست مـن و تـو از دامان این دنیا کوتاه است 


و باید برای لحظه لحظه ی دقایقی که در دنیا گذراندیم جواب بدهیم..


خودت را برای روزی آماده کن که پیغمبر هم از خوفش گریه می کرد..


خدایا بر ما رحم کن...



امام على (ع): شـمـا را سـفـارش مى کـنـم کـه بـه یـاد مـرگ باشـیـد

و از آن کمتر غـفلت ورزید. چـگـونه از چیزى غافلید که او از شما غـافـل

نیست و چـگـونه به کسى چـشـم طـمـع دوخته اید که به شما مهلت

نمى دهد؟! مردگـانـى که مـشاهـده کرده اید خود واعـظـانى هـسـتند

که شما را از هر واعظى بى نیاز مى کنند.


نهج البلاغه الخطبه 188

  • منتظر تنها

حـضـرت مـوسـی (ع) در راه طـور سـیـنـا بـود، در بـیـن راه کـسـی به 

حـضـرت الـتـمـاس کـرد و گـفـت مـن گـنـاه بدی کرده ام، از خدا بخواه

کـه از مــن بـگـذرد؛ سـپـس گـنـاهـی کـه مـرتـکـب شـده بـود را بــه

حـضـرت مـوسـی گفت...

حـضـرت بـه خـداونـد گفت: این بـنـده از تـو پـوزش مـی طـلـبـد، او را

مشـمول رحمت و مـغـفرتت قرار بده! 

از جـانـب خـداونـد خـطـاب رسـیـد کـه مـن او را بـخـشـیـدم، ولی به

او بـگـو کـه مـن از او یک گـلایـه دارم، چــرا ایــن مطلب را به تو گفت

که تـو مـطـلـع شوی و هر وقت تـو را بـبـیـنـد، از تـو خـجالت بکشد؟!

من نمیخواهم بنده من از کسی خجالت بکشد...

هیچکس نتوانسته است غـافـرالذنب و رحـمه للعالمین بودنِ خداوند

را درک کند؛ وقتی میگویی أَسْتَـغْـفِرُ اللَّهَ رَبِّـی وَ أَتُوبُ إِلَیْه و استغفار 

میکنی، به مقام غفاریّتِ خداوند پـناه می بری، حـتّـی نیازی نیست

که بگوییم أَسْتَـغْفِرُ اللَّه؛ همین که خدا ببیند ما در دلمان پشیـمان و

خجالت زده هستیم، رحمت و غفران خود را شامل حال ما می کند.

امام صادق (ع) می فرماید: هـیـچ بنده ای نیست که گـنـاهی کرده

باشد و پشـیـمان شده بـاشد، مـگـر ایـنـکه خـدا او را قـبـل از آنـکـه

بـگویـد أَسْـتَـغْـفِـرُ اللَّهَ رَبِّـی وَ أَتُـوبُ إِلَـیْـه می آمرزد...

ما پروردگارمان را نشناخته ایم!

آیت الله مجتبی تهرانی

  • منتظر تنها

تزکیه‌ به‌ معنی‌ نمو و رشد دادن‌ است‌، سپس‌ این‌ واژه‌ به‌ مـعـنـی‌ 

تطهیر و پاک‌ کردن‌ آمده‌ است‌.(1) قرآن‌ مجید پس‌ از یازده‌ سوگند

می‌فرماید: ســوگــنــد به‌ همه‌ این‌ها که‌ هرکس‌ نــفــس‌ خــود را

تزکیه‌ کند، رستگار است‌ و هرکس‌ نـــفــس‌ خود را آلوده‌ ساخت‌،

[از لطف‌ خدا] محروم گشت‌.(2) قرآن‌ مجید هدف‌ پیامبران‌ را تزکیه‌

و پرورش‌ نفوس‌ ذکر کرده‌ است‌.(3) این‌ موضوع‌ به‌ صورت‌ عناوین‌

دیگر مانند تهذیب‌ نفس‌ یا خود سازی‌ در کلمات‌ بزرگان‌ به‌ چشم‌ 

می‌خورد.

می‌توان‌ تزکیه‌ را پالایش‌ نفــس‌ از رذایل‌ اخلاقی‌ و آراستگی‌ به‌

فضائل‌ اخلاقی‌ دانست‌. ‌عالــمــان علم اخلاق می‌گویند: بــراى

خودسازى ابتدا باید رذائل اخلاقى و اخلاق بد را از خود دور کرد،

سپس‌ درخت پاکى نشاند. بدیهى است با وجود صفاتى مانــنـد

حسد وکبر و خودپسندی و خودخواهى و شهوترانی،‌ دسترسى

به صفات پسندیده و انجام اعمال خیر بسیار مشکل خواهد بود.


‌مرحوم نراقى می‌گوید: زنهار اى جان برادر! تا حدیــث بیمارى روح

را سهل نگیرى و معالجه آن را بازیچه ‌نشمارى و مــفاسد اخــلاق

را اندک ندانی...‌ مسامحه در معالجه آنها آدمی را به هلاکت دائم

و شقاوت ابدی ‌می‌رساند و صحــت روح و اتصاف آن به مــحــاسن

اخلاق باعث زندگانى ابدى و حیات حــقــیـقى می‌شود و بعد از آن‌

که ساحت نفس از اخلاق ناپسند پاک و آراسته گردد، مستعد قبول

فیض‌هاى الهى می‌گردد(4).

در روایات آمده: ملائکه داخل خانه‌اى که در آن سگ باشد‌ نمی‌ شوند

پس هر گاه خانه مملوّ از صفات رذیله که سگان درنده هستند باشد،

چگونه ملائکه در آن داخل‌ شوند؟!


برای‌ رسیدن‌ به‌ تزکیه‌ بعضی‌ از بزرگان‌ دو مرحله‌ پیشنهاد کرده‌اند:


1 ـ تهذیب‌ نفس‌ از بدی‌ها یعنی‌ تصفیة‌ دل‌ از اخلاق‌ زشت‌ و دوری‌ از 

گناه‌. این‌ عمل‌ را تصفیه‌ و تخلیه‌ هم‌ می‌نامند.


2 ـ پرورش‌ و تکمیل‌ نفس‌ به‌ وسیله‌ تحصیل‌ عــلـــوم‌ و معارف‌ حقه‌ و

فضائل‌ و مــکــارم‌ اخــلاق‌ و انجام‌ عمل‌ صالح‌. این‌ عمل‌ را تحلیه‌ هم‌

می‌گویند، یعنی‌ پرورش‌ و تکمیل‌ و آرایش‌ دادن‌. (6)


آن چه در تهذیب نفس ما را یاری می کند:


1 ـ تفکر:

یکى از موانع مهم تهذیب نفس، غفلت است و تفکر ضد غفلت است.

امام علی(ع) مى فرماید: فــکــر کـــردن مــایــه رشـــد اســت. (7)

امام‌ خمینــی‌ می‌گوید: اوّل‌ شــرط‌ مجاهده‌ با نــفس‌ و حــرکت‌ به‌

جانب‌ حق‌ تعالی‌، تفکر است‌ و تفکر در این‌ مقام‌ عــبــارت‌ اســت‌

از آن‌ که‌: انسان‌ لااقل‌ در هر شب‌ و روزی‌ مقداری‌ فکر کند در این‌

که‌ آیا مولای‌ او که‌ او را در این‌ دنیا آورده‌ و تمام‌ اسباب‌ آسایش‌ و 

راحتی‌ را از برای‌ او فراهم‌ کرده‌... آیا وظیفة‌ ما با این‌ مولای‌ مالک‌

الملوک‌ چیست‌؟. (8)


2 ـ توجه‌ به‌ کرامت‌ انسانی‌:

کسی‌ که‌ به‌ مقام‌ شامخ‌ خود پی‌ ببرد، از رذایل‌ دوری‌ خواهد کرد،

امام‌ علی‌ (ع‌) می‌فرماید: هرکس‌ نـــفـــس‌ خود را گــرامـی‌ بدارد،

شهوت‌ها برای‌ او کوچک‌ و بی‌ ارزش‌ خواهد بود.(9)


3 ـ مشارطه‌:

در اوّل‌ روز انسان‌ با خود شرط‌ کند که‌ امروز بر خلاف‌ امر الهی‌ رفتار 

نکند. به این طریق که نفس خود را مخاطب قرار دهد و به او یادآور

شود که من جز سرمایه گرانبهای عمر کالایی ندارم و اگر از دست

برود، تمام هستی‌ام از دست می‌رود و به خود بگوید: فکر کن عمر

تو پایان یافته و از دیدن حوادث بعد از مرگ سخت پشیمان شده‌ای

و فریاد رب ارجعون سر داده‌ای، سپس به نفس خویش در مورد

مراقبت از اعضا و جوارح سفارش کند.


4 ـ مراقبه‌:

انســان‌ در طــول‌ روز مــراقــب‌ اعــمــال‌ خود باشد. این‌ مــرحــلــه‌ از 

حساس‌ترین‌ مراتب‌ سیر و سلـوک‌ به‌ شمار می‌رود. قرآن‌ مــجــید بر

این‌ نکته‌ تأکید دارد که‌ خــداونــد بر احــوال‌ و اعمال‌ شما نظارت‌ دارد:

إنّ اللّه‌ کان‌ علیکم‌ رقیباً  خداوند بر شما مراقبت‌ دارد. (10) کــســی‌ 

که‌ از آیه‌ فوق‌ درس‌ گرفته‌ باشد، همواره‌ خدا را ناظر بر کارهای‌ خود

می‌داند و از غفلت‌ و گناه‌ دوری‌ می‌وزرد.

امام علی(ع) مى فرماید: هر کس که درونش بازدارنده اى داشته

باشد، از جانب خدا برایش حافظى گمارده مى شود. (11)

اگر کسی‌ خدا را برخود شاهد و ناظر بداند و خود را در مــحــضر خــدا

بداند و به‌ این‌ مطلب‌ اعتقاد پیدا کند، هرگز دستش‌ را به‌ گناه‌ و

آلودگی‌ها نمی‌آلاید. کسی‌ که‌ به واللّه‌ شهید علی‌ ما تعملون‌. (12)

و به‌ هو معکم‌ اینما کنتم‌ والله بما تعملون‌ بصیر..(13) خدا شاهد بر

عملهای‌ شما است‌ و او با شما است‌ هر کجا که‌ باشید و خدا به‌

عمل‌های‌ شما آگاه‌ است‌، اعتقاد دارد ‌هرگز به‌ دنبال‌ گناه‌ نمی‌رود.

امیر المؤمنین‌ (ع‌) می‌فرماید: خدا رحــمــت‌ کند انــســانــی‌ را که‌ 

همیشه‌ پروردگارش‌ را در نظر داشته‌ باشد. از گــنـاه‌ کـناره‌ گیرد و

باخواهش‌ دل‌ بجنگد و آرزوی‌ دنیایی‌ خود را تکذیب‌ کند. آن‌ انسانی‌

که‌ نفس‌ سرکش‌ خود را با تــقــوا و پرهیزکاری‌ مهار کند و با لگام‌

ترس‌ از پروردگار بر دهانش‌ دهنه زند و مهارش‌ را به‌ سوی‌ طاعت‌

و فرمان‌ برداری‌ خدا کشاند و از نافرمانی‌ و معصیت‌ بازش‌ دارد.(14)


گویند: هنگامى که زلیخا با یوسف خــلــوت کرد و او را به خــویـــش

مى خواند،‌ ناگهان به بتــى چشــمــش افتاد که در آن حــجــره قرار

داشت. بــى درنــگ بــرخــاسـت و پرده اى روى آن افکند. یــوســف

گفت: تو از مراقبت جمادى شرم داری، پس چگونه من از مــراقــبت

خداوند جبار شرمنده نباشم؟ (15)


پس از مراقبت از اعمال باید با دقت از خود حسابرسى کرد.


5 ـ محاسبه‌:

برای‌ تهذیب‌ نفس‌ لازم‌ است‌ از اعمال‌ روزانه‌ حسابرسی‌ به‌ عمل‌ آید.

امام‌ علی‌ (ع‌) می فرماید: هر کس‌ نفس‌ خود را به‌ حساب‌ بکشد، بر

عیوبش‌ آگاه می‌گردد و به‌ گناهانش‌ پی‌ می‌برد، پس‌ از گناهانش‌ توبه‌

می‌کند و عیوبش‌ را اصلاح‌ می‌نماید.(16)

امام صادق(ع) مى فرماید: اى مردم، پیش از آن که شما را مورد

محاسبه قرار دهند،‌خودتان به حساب خویش رسیدگى کنید. (17)


6 ـ مؤاخذه‌ و مجازات‌:

پس از آن که از بازنگرى در اعمال روزانه فراغت حاصل شد و انسان

در محکمة ‌وجدان از خود دادخواهى کرد و خود را مقصر شناخت،‌حال

نوبت به معاتبه مى رسد. معاتبه دو مرحله دارد:


الف) انتقاد از خود

ب) توبه و جبران گذشته


در مرحلة نخست باید از نفس لـوّامـه الهام گرفت و خود را توبـیـخ و

سرزنش کرد. در حالات مرحوم آیـت الله بروجردى (ره) نقل شده که

ایشان هر گاه عـصبــانى مى شد، علاوه بر این که از شـخـص عذر

خواهى مى نمودند، نذر داشتند که فردا را روزه بگیرند. (18)


اما مرحله دوم، توبه و استغفار است. راه توبه و جبران گناه همیشه

براى بندگان باز است و پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: براى هر دردى

دارویى است و داروى گناهان، استغفار مى باشد. (19)


پس‌ از محاسبه‌ لازم‌ است‌ نفس‌ به‌ خاطر عمل‌ زشتی‌ که‌ انجام‌ داده‌،

تنبیه‌ و مجازات‌ شود تا از تـکـرار آن‌ جلوگیری‌ گردد. امام‌ عـلـی‌ (ع‌)

می‌فرماید: هر کس‌ نفس‌ خود را بر عـیـب‌ها و گناهان‌ توبیخ‌ کند، از

افزایش گناه‌ دوری‌ خواهد کرد. (20) اولیای‌ الهی‌ به‌ منظور تـنـبـیه‌

و تأدیب‌ خویش‌، تکالیف‌ و انجام‌ اموری‌ را برخود لازم‌ می‌کردند،

از قبیل‌ شب‌ زنده‌ داری،‌ گرسنگی‌، روزه‌ داری‌ و کم‌ گویی‌.


علامه حــســن زاده آملى در مورد راه‌هاى خود سازى چنین توصیه 

مى فرماید: 1. تــلاوت و بهره مندى از قــرآن 2. دائــم الـوضــو بودن  

3. اعتدال در خوردن و آشـامیدن، یعنى نه آن قــدر زیاد بخورد که به

شکم درد مبتلا شود، ونه آن قدر کم بخورد که قدرت بر انجام کارى

نداشته باشد 4. اعـتـدال در گفتار 5. محاسـبـة نفس 6. مــراقــبــه

 7. رعــایـت ادب اسلامى  8. عــزلــت و گوشه نشینى  9. تـهـجّـد 

(شب زنده دارى )  10. تــفــکر و انــدیــشــیدن 11. یاد خدا در همه

حال بودن  12. ریاضت  13. میـانه روى در کارها 14. تــعــظــیــم امر

خالق و شفقت با خـلـق  15. تــمـسّـک به ویژگى‌هاى عبادالـرّحمن

که قرآن مجید در سورة فرقان، آیــات 63ـ 74 برشــمــرده است.(21)


چند نکته مهم:

در خودسازى و تهذیب نفس به چند نکته اساسى باید توجه نمود:


1 - همان گونه که در تربیت و سلامت بدن، ریاضت و ورزش لازم

است، در خود سازى و تهذیب نفس نیز ریاضت و مبارزه و جهاد

با نفس ضرورت دارد.


2 - همان گونه که در پرورش اندام، از نرمش و فعالیت‏هاى ساده و

اندک آغــاز مى‏ شــود و به تدریج به ورزشــ‏هــاى سـنگین ‏تر وارد 

مى‏ شوند، در تربیت روح نیز باید از اندک شـروع کرد و به تــدریج

به مراحل بالاتر رسید.


3 - همان طور که در ورزش بـدنـى، تـداوم واسـتـمرار لازم است،

در ریاضت نفسانى نیز تداوم، شرط رسیدن به مقصد است. قرآن

مى‏ فرماید: به یقین کسانى که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه

است، سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏ شوند 

که نترسید و غمگین مباشید. (22)


امام على(ع) مى‏ فرماید: قلیلٌ مدوم علیه خیر من کثیر مملول 

منه (23) عمل اندکى که پیوسته باشد، بهتر است از بسیارى 

که تو را خسته و وامانده سازد.


امام باقر(ع) مى‏فرماید: احب الاعمال الى اللَّه عز وجل ما داوم علیه

العبد و إن قل (24) محبـوب‏تـرین کار نزد خدا، آن است که انـسـان بر 

آن مداومت کند هر چند اندک و ناچیز باشد


4 - چنان که در سلامت جسم، فـعـل و تـرک (دارو و پرهیز) هر دو

با هم مؤثر است، در سلامت و تـهـذیـب روح نیز فعل و ترک هر دو

لازم است، مانند اداى واجـبـات و تـرک گناهان و محرّمات و تولى و 

تبرى.


5 - مهم‏ترین چیزى که درجمیع مراحل باید رعایت شود، نیت و حضور

قلب و اخــلاص است. خداوند در قــرآن بر این نـکـتـه تأکید دارد که در 

مسیر دیــن و پــرستش بایستى اخــلاص داشــته باشید: بــه آن‏ــهــا

دستورى داده نشده بود جــز این که خدا را با کمال اخــلاص پرستش

کنند. (25)



پی‌نوشت‌ها:

1.تفسیر نمونه، ج 27، ص 47، به نقل از مفردات.

2. شمس‌ (91) آیه‌ 10 و 9.

3. آل‌ عمران‌ (3) آیه‌ 164.

4. معراج السعاده، ص 13.

5. بحارالانوار، ج 62، ص 54.

6. ابراهیم‌ امینی‌، خود سازی‌، ص‌47 ـ 46.

7. غررالحکم، ج 1، ص 31.

8. امام‌ خمینی‌، چهل‌ حدیث‌، ص‌6.

9. نهج‌ البلاغه‌، قصار 449.

10. نساء (4) آیه‌ 1.

11. غررالحکم، ج 5، ص 404.

12. آل‌ عمران‌ (3) آیه 98

13. حدید (57) آیه‌ 4

14. کافی‌، ج‌8، ص‌172.

15. جامع السعادات، ج 3، ص 96

16. غرر الحکم‌، ج‌5، ص‌399.

17. بحارالانوار، ج 7، ص126

18. مهدوى کنی، نقطه‌هاى آغاز در اخلاق عملی، ص375

19. وسائل الشیعه، ج 11، ص 354.

20. همان.

21. حسن زاده آملى، نامه‌ها ـ برنامه‌ها، ص 23ـ 26

22. فصلت (41) آیه 30.

23. صبحى الصالح، نهج البلاغه، حکمت 444.

24. محمد رضا مهدوى کنى، نقطه‏هاى آغاز در اخلاق عملى، ص 41.

25. بینه (98) آیه 5


منبع: سایت پاسخگو

  • منتظر تنها

روزی حضرت محمد(ص) شیطان را حاضر در مسجد الحـرام دید پـیش

او رفت و به او گفتند: ای ملعون چرا ناراحتی؟ شیطان گفت: از دست

تو و امت تو ناراحتم. حـضـرت فـرمـودند: چرا از من ناراحتی؟ شـیـطان

گفت : که چون این همه تلاش می کنم که مردم را گمراه کـنم ولـی 

تو در قـیـامت از آنها شـفاعـت می کنی و تـمـام زحمـات مرا به هـدر

میدهی به همین خاطر با تو دشمنم. 


حضرت فرمودند: از امتم چرا ناراحتی؟

شیطان گفت: امت تو خصـوصـیـاتی دارند که امـت های دیـگر ندارند.

اول ایـنـکه وقتی به هم می رسـند سـلام می کنند که سـلام اسـم

خداوند است و من از این اسم میترسم.


دوم اینکه وقتی هم دیگر را می بینند به یک دیگر دست می دهند و

تا دست هایشان از هم در نیامده گناهانشان بخشیده می شود.


سوم اینکه وقتـی می خـواهند غـدا بخوردند بسم الله الرحمن الرحیم

می گویند و من دیگر نمی توانم غذا بخورم و گرسنه می مانم.


چهارم اینکه بعد از غذا خوردن احمد الله میگویند.


پنجم ایـنکه وقـتـی اسـم تو می آید بلند بلند صـلـوات خـتـم می کنند

و آنقدر ثواب آن زیاد است که من فرار میکنم.


ششم اینکه وقتی می خواهند کاری کنند بکنند انشـا الله می گویـند

و من دیگر نمیتوانم در آن کار دخالت کنم و آنها را بر هم زنم.


هفتم ایـنـکه صـدقـه می دهـنـد و وقـتـی کـه صـدقـه مـی دهنـد هـم

گـنـاهانـشـان آمــرزیــده می شــود و هم هـفـتـاد نوع بلا را از خود دور 

می کنند

به هـمـین دلیل حضرت نبی اکرم (ص) فرمودند: وقتی انسان دستـش

را در جـیـبـش می کند تا صـدقه بـخواهد هـفـتاد شـیـطـان دست او را

می گیرند تا او را منصرف نمایند.


هشتم اینـکه آنـان که قـرآن می خوانند و در خانه ای که قـرآن خوانده

می شود دیـگر جایی برای من نمی ماند چون در آن خانه ملائکه رفت 

و آمد می کنند.


نهم اینکه مـرا زاد لــعـنـت می کنند و با هـر لـعـنـت یک زخـم بر بدنم 

می افتد و تا زمانی که آن شخص را به گمـراهی نکشانم آنـهـا خـوب

نمی شود.


دهم اینکه هنگامی که گناه می کنند سریع توبه می کنـند و زحـمات

مرا هدر می دهند.


یازدهم ایـنـکه عــطــســه که مـی کـنـند الحـمـد الله مــی گــویــنــد. 

حــضرت فرمودند: عطسه از طـرف خـداوند و خـمیازه از طرف شیطان 

است و وقتی که عطسه می کنید باید الحمد الله بگویید.


وقتی انسان نماز میخواند شیطان از او دور می شود 

بخصوص اگر سجده نماز طولانی باشد شیطان از روی

ناراحتی فریاد می کشد.


امام صادق (ع) فرمودند: هرکسی نـماز نخواند از شـیـطان پست تر

است چون شیطان یـک خــطا کـرد و آن هم اینکه بر انـسان سـجده 

نکرد ولی انسان اگر نماز نخواند برای خدا سجده نمی کند. 


حضرت محمد(ص) فرمودند: مـجـوز عبور از پـل صـراط نـمـاز اسـت و 

فرمودند: اگر نماز مومن قبول شود بقـیـه اعـمـال او نیز قـبـول درگـاه

الهی باشد در نمازها نماز صبح خـیـلـی سفارش شده است و دلیل

آن این است که در هنگام شب فرشتگان شب پیش انسان هستند 

و اعمال شب را می نویسند و هـنـگـامـی که اذان صبح را می دهند 

فرشتگان شب مـی رونـد و جـای خود را به فرشـتـگان روز می دهند 

پس اگر نماز صبح را بـخوانیم در دو پـرونـده ثـبـت می شـود و آخـرین 

عمل که همین نـمـاز صـبـح اسـت را فرشـتـگان می نویسند و اولین 

چیزی که در پرونده صـبـح ثـبـت می شود هـمین نـمـاز صــبح است.

  

همچنین از حضرت امام صادق (ع) منقول است : که از صفات مومن

ایـن اسـت کـه بـسم الله الرحمن الرحـیم را در نـماز بـلند بگوید و هر

کس بعد از تکبیر نماز قـبل از شروع حمد اعـوذ بـاالله من الـشـیـطـان

رجیم را بگوید به اندازه هر مـوی کـه در بدن اوست هزار حسنه برای

او می نویسند.


حضرت پیامبر(ص) فـرمودند: هر کسی بعد از نماز تسبـیحـات حضرت

زهـرا (س) (34 مرتبه الله اکبر 33مرتبه احمـد الله و 33مرتبه سـبـحان 

الله) را بگوید بخصوص اگر با انگشتان بشمارد هـمان دست هایش او 

را در روز قیامت شفاعت می کند.

  • منتظر تنها

شـیـطـان از جـنس جـن اسـت و از آتـش خلق شده اسـت و قبـل از

اینکه از بـهـشـت رانـده شـود خـدا را بـسـیـار عـبـادت می کـرد و بـه 

همین دلیل عزازیل نام گرفت.


حضرت علی (ع) فرمودند:شیطان هفتاد هزار سال خدا را عبادت کرد

و فقط یک نماز دو رکـعـتی او چهار هزار سال طول کشید.وقتی خـدا

انسان را از خاک آفـرید و در آن روح دمـید به تمـام ملائکه دستـور داد

که بر آدم سجده کنند و همه سجده کردند به غیر از ابلیس شیـطان

بـه خـدا گفت: من هـفـتـاد هـزار سـال تـو را عـبـادت کـردم و خـودت

فرمـوده ای که هـرکـسـی مرا عـبادت کند عـبـادتـش را بـی نـتـیـجه

نمی گذارم و عوضـش را به او می دهم.

خداوند فرمود: هر چه میخواهی در دنیا به تو عطا می کنم. 


شیطان گفت:

اول اینکه اجازه بدهی تا قیامت زنده بمانم. خداوند فرمود: تـا آن روز 

تو را مهلت میدهم.

دوم اینکه در مقابل هر یک از فرزندان آدم دو فرزند به من عـطا کـنی

کـه بـرای هـر یـک از اولاد آدم دو فـرزنـد را مسـلـط کنم تا آنـها را بـه

گمراهی بکشانند. خداوند باز هم قبول کرد.

سوم اینکه از تو میخواهم مرا در بدن اولاد آدم همچون خـون جـریـان

دهی که از هر جای بدن بتوانم او را به مصـیـبـت بکشانم.

چهارم ایـنـکه مـیخواهـم اولاد آدم ما را نـبیننـد ولی ما آنها را ببینیم.

پنجم این که میخـواهـم به من قـدرتـی دهـی که بـه هـر شکلی که

میخواهم در آیم و هر جا که میخواهم بروم.

ششم اینکه میخواهم تا دم مرگ پیش اولاد آدم باشم (یعنی حـتی

وقتی حضرت مـلـک الـمـوت برای قـبـض روح به سراغ انسان می آید

شــیــطــان هـم حـاضـر می شـود و انـسـان را وسـوسـه می کـنـد)


امام محمد باقر (ع) فرمودند: هنگامی که انـسـان در حـال جان کندن

است خیلی تشنه می شود و در آن هنگام شیطان با یـک لـیـوان آب

می آید و مـیگوید اگـر بـر من سـجـده کنی و کافر شوی این آب را بـه

تو می دهم وقتی نا امـید می شود شـیـطان آب را می ریزد و میگوید

من از تو بیزارم و می رود.


هفتم اینکه از تو میخواهم که مرا بر سـیـنـه اولاد آدم مـسلط گردانی

تا او را وسوسه کنم.

خداوند در پایان می فرمایند تمام خـواسـتـه هایت را بـرآورده می کنم 

ولی هر کس پیرو تو باشد او را با تو به جهنم می فرستم.

بعد شیـطـان میگوید: ای خـدا به عــزت و جـلالــت قــســم که هـمـه

انـسـان ها را گـمـراه می کنم مـگـر عده ی معدودی که بنده خاص تو 

هستند...


سپس گـفـت: حالا که مـرا بیرون می کنی جایی برای زندگی کردنم 

معین کن. خداوند فرمودند: تو را در حـمـام ها و هر جا که مـحـل رفت

و آمد مردم است قرار دادم .

شـیـطـان گفت: غـذای من چـه بـاشـد؟ خـداونـد فـرمـودنـد: سـر هـر 

سـفـره ای که نـام مـن (بسم الله الرحمن الرحیم) برده نشود بشـین

با آنها که همچون حیوان گرسنه هستند غذا بخور.


حـضـرت امام مـحـمـد بـاقـر (ع) در ایـن بـاره می فرمایند: اگر اول غذا

یادتان رفت بسم الله بگویید اخر غـذا بگویید تا شـیـطان هر چه خورده 

بـرگـردانـد.


بعد شیطان گفت: که من احتیاج به آب دارم خـداوند فـرمودند: آب تـو

شـراب و هر چیز مـسـت کنـنـده باشد. بـعـد گفت: برای من کـتـابـی

قرار بده، خداوند فرمودند: کتاب تو وشـم (خالکـوبی ها و کـتـاب های

سـحـر و جـادو) اولین کـسـی که سـحـر و جـادو به انـسـان آمـوخـت

شیطان بود. بعد شیطان گفت: برای مـن حدیـثـی قـرار بده ،خـداونـد

فرمودند حـدیـث تو دروغ است بعد گفت برای من دام و وسـیله شکار

قرار بده، خداونـد فرمودند: زنـان را وسـیـلـه صـیـد و بـه دام انـداخـتـن

مـردم قـرار بده...

  • منتظر تنها