مداومت بر عمل
در پرونده ویژه یک به بحث مداومت بر عمل می پردازیم...
میرزا اسماعیل دولابی(ره):
شخصی را سراغ دارم که بیش از چهل سال در طلب امام زمان(عج)
بود. بعد از چـهـل سال ریـاضـت و عـبـادت به مـحـضـر مـنـور حـضــرت
مهدی (عج) مشرف شد.
وقتی خدمت آقا رسید از حضرت گلایه عاشقانه کرد:
شما که سرانجام مرا به مـحـضـر پذیرفتید، ای کاش یک مقدار زودتر
مـرا مـی پـذیـرفـتـیـد و مـن ایـن هـمـه غـصـه نـمی خـوردم و عـذاب
نمی کشیدم؟
حـضـرت فرمودند:
اگــر زودتــر مـا را مـی دیـدیـد از مـا نـان و سـبـزی مـی خـواسـتـی!
حالا که چهل سال زحمت کشیده ای می فهمی که چه بخواهی...
یکی از نکات مهم در زندگی صبر است
یکی از ویـژگـی هـای ثابـت انـسـان مـنـتـظـر، صـبـور بـودن هـسـت
و مداومت بر انجام کاری داشتن.
مداومت بر عمل نکته بسیار مهمی هست...
از امام صادق (ع) روایت شده که آن حضرت فرمودند:
محبوب ترین عمل نزد خداوند عزّوجـل عـمـلی اسـت که بـنـده بر آن
مداومت داشته باشد هر چند که آن عمل اندک و ناچیز باشد .
حضرت امام صادق (ع) فرمودند:
مـبـادا عـمـلی را بر خـود واجــب کــنـی و قــبـل از دوازده مـاه آن را
ترک گویی.
اکثر روایات هم مداومت بر عملی رو حداقل تا یـکسال لازم و ضروری
دانستند و علتش هم این است که وقتی عملی تـکرار شـود در اثـر
این مداومت و تکرار عمل،آن عمل به صورت صفت و حالتی در انسان
می شود از این حالت نفسانی تعبیر به ملکه نفسانیه می شود که
در پی آن برای انسان یقین حاصل میشود.
آیت الله سید عـلـی آقـا قـاضـی(ره) بعد از چـهـل سـال مـداومـت و
استقامت در راه حق بود که نـهـایـتا برایشان کـشـف بـاب شـد و به
معرفت حقیقی الهی رسیدند....
ایشان می فرمایند:
اگر دری بـاز شد، تو بیشـتـر اسـتـقـامت به خرج بـده؛ بـگو خـدایـا!
افزونش کن؛ باید در عبودیت استقامت ورزید، یعنی صبور شد؛ اگـر
خواستند بکشندش، بگوید من از خدا دست بر نمی دارم؛ اگر نـان
و آبش را قطع کردند، استقامت کند، و حتی اگر دنیا جـمع شـود و
بگویند بیا صرفنظر کن بگوید صرفنظر نمی کنم و آیت الله قاضی به
این زودی ها خـسـتـه نمی شود. و می گوید: هـر چـه بادا باد، در
بحر جنون پا می زنم، امشب کشفی نصیبم شد شد، نشد نشد،
امشب خوابی دیدم دیدم، ندیدم ندیدم، مـن کـشف نمی خواهـم
تمام ایـن مـدت چـهـل سـال آن هـم بـرای زرق و بـرق و کـشـف و
کرامتی چند، نه! من مـعـرفت خـودش را مـی خواهم، مـن خودش
را می خواهم.
اسم اعظم را استقامت بر وحدانیت خـدای جـل و عـلا می داند و
می گوید:
اگر شخص در طلب، استقامت پیـدا کرد، اسم اعظم در روح او جـا
پیدا می کند و آن وقت لایق اسرار ربـوبی مـی گـردد. و خـود چون
استقامت دارد،
سرانجام صدای فرشتگان را می شنود که:
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و
لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون
آنان که گفتند پروردگار ما الله است و بر این ایمان پایدار ماندند،
فرشتگان بر آن ها نازل شوند که دیگر هیچ ترسی و حزن و اندوهی
نداشته باشید و شما را به همان بهشتی که وعده دادند بشارت باد.
سوره فصلت آیه 30
این همان معنی این روایت مشهور هست که:
مَنْ طَلَبَ شَیْئًا وَ جَدَّ وَجَدَ. مَن قَرَعَ بَابًا وَ لَجَّ وَلَجَ.
کسیکه چیزی را طلب کند و کوشـش در آن بـنماید، آن را خواهـد
یافت و کسی که دری را بکوبد و لجاجت کند، داخل آن در خواهد
شد.
کرارا بحث مداومت بـر عمل رو از آیت الله جاودان شـنـیـدیم ایـشان
در بیشتر سخنرانی هایشان این مطلب رو به صورت موضوعی ذکر
فرمودند...
من جمله:
به ثمر رسیدن زحمات آن زمانی است که انسان مداومت می کند.
در این مجلس که دیگر گناه نیست. البته برای من هست ها. چون
دارم برای شما حرف می زنم و ممکن است خدایی نکرده یک وقت
یک حرف پرت بزنم یا یک نیت بد کنم. مثلا اما شما که گناهی ندارید
بکنید. اینجا گناهی وجود ندارد. اما وقتی من به کوچه می روم گناه
وجود دارد. وقـتـی پـایـم را از این در بـیـرون می گذارم، گـنـاه پـیش
می آید. اگر من همه جا پای گناه نکردن و کار خوب کردن ایستادم
آن وقت درست است. مـمـکن است ایـن ثـمـر بدهد. حـالا عـرض
می کنم. ممکن است ثـمر بـدهد. البته حتما ثمر می دهـدها. امـا
ممکن است آن ثمر نهایی به عمر شما برسد. اگر آن ثمر نهایی را
بدهد، مثل عرض می کنم که شما مانند جبرئیل شده اید. جبرئیل
چیست آقا؟ یک موجود عـقلانی. عـقـل محض. عـزرائیل چـیـست؟
یک موجود عقلانی فرمایش امیر المومنین است که می فرمودند
حیوانات فقط شهوت هسـتند. عـقـل در ایـنها نـگـذاشته است. در
فرشتگان عقل محض گذاشته است. بالخصوص فرشتگان متعالی
عـقـل مـحـض هستند. خب مـن هـم اگر عـقل محـض شـدم، یک
فرشته می شوم. فرشته چکاره است؟ فرشتگان گردانندگان عالم
هستند. عالم را می گردانند. همین چـهـار فرشـته بزرگ عـالـم را
می گردانند. عالم را ها. نه کره زمین را. عالم را می گردانند. من
هم اگر عقل محض بشوم اینگونه خواهم شد. در اثر چیست آقا؟
مداومت. به دقت عمل کردن. ما همیشه در ایـنـجا هـسـتیم. اگـر
خدایی نکرده گیر هستیــم بـه این خـاطـر اسـت که یک مـرتـبـه از
دست مان در می رود. من یک مرتبه عصبانی شوم و داد بزنم. تا
داد زدی، آن ساخـتـمان عـقـلانی که داشـتـی می ساختی، فرو
می ریزد...
حضرت باقر (ع) فرمودند: اصحاب پیامـبـر(ص) مـحضـر ایـشـان عرض
کردند یا «رَسولَ الله نخافُ عَلینا النـّفاق» ما از اینکه منافق باشیم،
در مورد خودمان می ترسیم،«لمَ تخافونَ ذلک؟»، چرا می ترسـیـد؟
«إذا کنـّا عِندَک فذکـّرتنا وَ رَغـّبتنا وَجـِدنا ونسـیـنا عَن الدّنیا» وقـتـی
ما خدمت شما هستیم، شما ما را به یـاد خـدا و قـیـامت میآوری،
برای ما یاد میکنی، قیامت و حساب و کتاب را به ما تذکر میدهی
و به آخرت ترغیب میکنی، میگویی کار کنید، این کار کردن به نفع
شماست، از دنیا دل میکنیم.
«زَهِدنا حَتی کأنـّا نعایِن الآخِرة وَالجَنـّة والنـّار»، زمـانـی که خـدمـت
شما هستیم آن قدر حالـمــان عوض میشود، مثل اینکه بـهـشت
جلویمان است. آخرت جلویمان است، «کأنـّا نعایِن الآخِرة وَالجَنـّة و
النـّار» مثل اینکه داریم میبینیم، اما «فإذا خَرَجنا مِن عِندِک» وقتی
که از خدمت شما میرویم، به خانه نزد زن و بچه، «فَشَممنا الأولاد
وَرَأینا العیال» مثلاً بچه کوچک را در بغل میگیرم و میبویم، مثلاً زن
و بچه را میبینم، اهل و عیال را میبینم، «یَکادُ أن نـُحَوّل عن الحال
التی کنـّا عَلیها عِندک» حـالمان تغییر میکند، همان آدم مـعـمولی
میشویم.
«حتـّی کأنـّا لم أکـُن عَلینا شَیء» مثل اینکه هـیـچ خبری نــیـست،
«أتخافُ عَلینا أن یَکونَ ذلک نِفاقاً؟» آقا نمیترسید این تـغییر حالات
ما نفاق باشد، «فقال لهم رسُولُ الله کلـّا» نــه ایــن نــفاق نیست،
«إنَّ هذه خُطواتُ الشَیطان» این حالتی است که شیطان چند قدم
میآید، نزدیک شما، نزدیکتر میشود، «فیُرَغـّبُکم فی الدّنیا» شما
را به دنیا ترغیب میکند.
عــلاقــه دنیا را در دلت زنده میکند، اگر همهاش آن باشد، اگر بر آن
حــالــتــی که گفتید مــداومــت کنید، «لـَصافحَتکمُ المَلائِکة ملائکه»
میآیند، با شما مــصــافــحه میکنند، همنشین فرشتگان میشوید،
بر آبها راه میروید، آنهایی کـه روی زمین طی الارض مــیکــنــند،
یک درجه دارند، آن کسی که روی آب راه میرود، درجه بالاتری دارد.
آن کســی که روی آســمــان راه میرود، درجــه بــالاتری دارد، چنین
کسی در بین اصــحــاب حــضــرت عـیـسی(ع) بود، شـوخـی نیست،
واقعیت داشته بــرای ما خــیــلی شوخی است، امام فرمود: آنــهــا
میتوانستند روی آب راه بــرونــد، اگر یقینشان بیشتر بود، بر آسـمان
هم راه می رفتند، اگر یقین بیـشتر بود چـه میشد؟
اگر بر آن حالی که شما گفتـیـد مـداومت داشتید فرشتگان با شــمـا
مصافحه میکردند «وَمَشیتم علی الماء» بر آبها راه میرفتید.
حالا چطور میشود که فرد آن طور شود؟ شما میروی خدمت امام
خود یا یک جایی موعـظه است، یک جــایــی مجلس دعــاست، یک
جایی مجلس روضهخوانی حــضــرت ابــاعــبــدالله است، یک تــکــان
میخوری یک کمی فـکـرت تغیـیـر میکند، یک کمی آخرت به یــادت
میآید، ماها که مدام می رویم و می آییم و یکسان است، ولی باید
راهی بیابیم که چطور پای این حالتمان بایستیم؟ این کارگشاست.
میرزا اسماعیل دولابی(ره):
نماز و عـبـادت را خیلی طول نده. خیلی هم تعقیبات نخوان. لازم
نیست زیاد به خودت فشار بیاری.
استقامت داشته باش.همان وضو را که می گیری
منتظر باش که خداوند در شب و نیمه شب لطف و عنایتش را نصیب
شما کند.
فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ
اعراف/71
این به همه چیز می خـورد؛ به فَرَجهـای نیمه شـب می خـورد، بـه
حضور قلیتان با خدای خود می خورد،
به بهجت و سروری که در شما ایجاد می کند تا غمهای دنیا را نابود
کند می خورد،
به رفع همّ و غمّ دنیا می خورد.اینها همه فرج است.تشریف آوردن
امام زمان(عج) هم فرج است....
- ۹۳/۰۹/۰۷