ترس و امید

خداوندا ببخش ما را برای گـنـاهـانـی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده...

ترس و امید

خداوندا ببخش ما را برای گـنـاهـانـی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده...

سلام به وبلاگ ترس و امید خوش آمدید...

هـرگـز نـمـازت را تـرک مـکـن!

مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاک ،

بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بــه دنـیـاست

تـا سجـده کـنـنـد ... ولـو یـک سـجـده !

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

     استاد پناهیان:

     دیدن مانند غذا خوردن است.

     هـر چـیـزی را بـبـیـنـی گـویـی آن را مـیل می کنی.

     خدا فرموده است انسان باید به طعام خود نگاه کند.

     یـعـنـی بـبـیـنـد چـه چـیـزی وارد روحـش مـی شـود.

     دیــدن ، عـبـور صـحـنـه هـا از مـقـابـل چــشــم مــا نـیـسـت.

     هـر چـیـزی را مـی بـیـنـیـم بـا هـمـه ی آلودگی ها و پاکی ها 

     وارد روح مـا مـی شـود  و بـه سـادگـی بـیـرون نـمـی رود.

  • منتظر تنها

گاهی در توجیه کارهامون می گوییم:

اکثر مردم همین کار را می کنند...

ولی اگر به کلمه ی اکثرالناس در قرآن نگاه کنیم می بینیم:

لایعلمون (نمی دانند)

لایشکرون (شکرگذاری نمی کنند)

لایومنون (ایمان نمی آورند)


و اگر کلمه ی اکثرهم را بنگریم:

فاسقون (فاسقند)

یجهلون (جهل می ورزند)

معرضون (روی برگردانند)

لایعقلون (اندیشه نمی کنند)

لایسمعون (نمی شنوند)


اما بندگان صالح از افراد قلیل و اندک می باشند 

که خدای بلند مرتبه فرمود:

و قلیل من عبادی الشکور

(اندکی از بندگانم سپاسگزارند)

و ما آمن معه الا قلیل 

(و همراه او جز عده ای قلیل ایمان نیاوردند)

ثلة من الاولین و قلیل من الآخرین

(گروه کثیری از امت های نخستین هستند و گروه اندکی از امت آخرین)

زیاد بودن معیار حق بودن نیست...


  • منتظر تنها


کسانی که دوست دارند کار زشت در میان مؤمنان شایع شود،

بـرای آنـان در دنـیـا و آخـرت عـذابـی دردنـاک خـواهـد بـود

و خدا می داند که چه چیزی خشم او را در پی دارد 

و شما نمی دانید.

نور ۱۹ 

گــذاشــتــن پــســت +18

تشویق دیگران به گناه

اشـاعـه فـحـشـا

خــشــم خــدا

  • منتظر تنها

علامه حسن زاده آملی

اگر امر به معروف هم میخواهی بکنی خیلی آهسته...

مثل آینه باش...

آینه داد نمیزند یقه ات بد است...!

وقتـی روبــروی آینه می ایستی جیــغ نمی کشد بگوید

چــرا موی سرت اینجوری است...

خیلی سکوت محض است ، آهسته هیچ کس خبردار نیست ، 

جـز تـو و آیـنـه...

  • منتظر تنها

ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ…

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ تنهایی ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮐﺸﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓـﺘـﻪ ﺑﻮﺩ

ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪ شد ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﺧـﻞ ﺳـﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓـﺘﺎﺩ!!!

ﺁﺧﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ …

ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺟﯿـﻎ و ﺩﺍﺩ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﻠﮑﻪ ﮐـﺴـﯽ ﺻﺪﺍﯾـﺶ

ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﺩ ﻭ ﻧﺠﺎﺗﺶ ﺑﺪﻫﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﮔﯿﺮﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺶ 

ﺩﺭﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ... 

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 5 ﺳﺎﻋﺖ ، ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣـﺮﮒ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ نـگهبان ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ

ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻧـﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ …

ﺍﻭ ﺍﺯ ﻧـﮕﻬﺒﺎﻥ ﭘـﺮﺳـﯿـﺪ ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮ ﺯد

ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:

  • منتظر تنها

مرگ در پى شماست.

اگر بایستید مى گیردتان و اگر بگریزید، باز هم به شما مى رسد.

از سایه هایتان به شما نزدیکتر است، 

مرگ بر پیشانی هایتان بسته است و دنیا از پـشت سرتان چون

بساطى پیچیده مى شود.

از آتـشـى که ژرفـاى آن بــسـیـار است و گـرمایش سـخـت است

و شکنجه اش تازه است، بـتـرسـیـد.

خانه اى که در آن نشانى از شـفـقـت و بخشش نیست، به نداى

کـسـى گـوش فرا ندهند و گرهى از انـدوه کـسـى نمى گشـایند.

فرازی از نامه 27 نهج البلاغه

  • منتظر تنها

مردی در حالی که به قصرها و خانه های زیبا می نگریست

به دوستش گفت: 

وقتی این هـمه اموال را تقسیم می کردند، ما کـجا بودیم؟

دوست او دسـتـش را گرفت و به بـیـمارسـتـان برد و گفت:

وقتی این بیماری ها را تقسـیم می کردند، ما کـجـا بودیم؟


ما بـاید دیدمان را عوض کنیم و به کـمـبـودهـا نـگـاه نکنیم 

بـلـکه بـه نـعـمـت هـایی که خـدا به مـا داده تـوجه کنیم.

یـعـنـی در هـمـه مسـائـل به پـایین دست خود نگاه کنیم.

  • منتظر تنها

استاد فاطمی نیا:

این همه در اینترنت و کتاب ها، می گردی دنبال اینکه

آقای قـاضی چی گفته آقای بـهـجت چی گفته ..

این همه این در و آن در میزنی .. چی شد آخر ؟ 

تو هنوز جواب مـادرت رو تـلـخ میدی !!

میـخـوای بشی سـالک و بنده خـدا ؟!

قدم اول ترک معصیت است، به اندازه خودت،

نمیگم معصوم بشی ولی تلاش کن.


در خانواده خوب رفتار کنید که همسرانتان مشتاق شما باشند.


عاق والدین انسان را صد فرسخ عقب می اندازد..

  • منتظر تنها

استاد پناهیان:


آرامــش بـه ایـن نـیـسـت که گـناهان گــذشــتــه را فــرامــوش کـنـی

 

و یا بـه مرگ و مـجازات آینده فکر نکنی. 


غـفلـت از گذشته و آینده تنها یک آرامش سـطـحی و کـاذب مـی‌آورد.


آرامــــش عــــمــــیــــق و واقــــعــــی در ایــــن اســـت کـــه


دربارۀ گذشته و آینـده‌ات بارها با خدا حرف بزنی و مـنـاجـات کنی...


آنگاه این خداست که به تو آرامش می‌دهد و تو را نوازش می‌کند...

  • منتظر تنها

هر چه می خواهی در این دنیا زندگی بکن! اما آخرش مرگ است.

آقا از این کوچه نرو! بن بست است. این خیره سر می رود.

تاریک هم هست، پیشانی اش می خورد به دیوار.


این دنیا هم کوچه ی بن بست است. آخرش پیشانی مان می خورد

به سنگ لحد. آن وقت تازه پشیمان می شویم. می گوییم خــدایا ما

را به دنـیـا بـاز گـردان، ما اشتباه می کردیم. دیگر عـمـل صالـح انجام

می دهیم. خطاب می رسد، «کلّا» ساکت شو ...


تو برگردی به دنیا همان آدم اولی! تو خوب بشو نیستی.

می گویی من را برگردان به دنیا، آدم خوبی می شوم؟!

این همـه جـنـازه بردی، دوسـتـانت را بردی دفـن کردی،

مـی خـواســتــی خــیــال کــنـی که خــودت مــرده ای.


بــسـم الله. جنازه که بردی دفـن کنی فـکــر کن خــودت هـستی و

دوباره زنده شدی، آمده ای به دنیا. آیا اعمالمان را خوب می کنیم؟


آیت الله مجتهدی تهرانی

  • منتظر تنها